۲۸ شهریور ۱۳۸۹

به راستی جادوگری هم شغلی است





هر کدام از شما در طول زندگی خود واژه هایی مانند : رمال ، فال گیر،( فال قهواه ، چایی ، فال نخود ، فال شمع ، فال ورق و ...) و داعانویسی را شنیده اید. پیدایش واژه جادوگری منحصر به یک قرن و دو قرن نیست بلکه در همه ادوار تاریخ و در گذشتگان دور مردم برای انجام کارهایشان با جادوگر و یا پیشگو مشورت می کردند. پادشاهان ما نیز از این امر مستثنی نبودند . ولی چرا ما انسانها بعد از سالیان دراز هنوز به دگرگون کردن آینده خود توسط یک انسان شبیه خودمان معتقدیم؟


در حال حاضر اکثر دعانویسان از سادات هستند که بیشتر آنها برای امرار معاش خود به این کار مشغولند . حال اگر همین دعانویسان را جادوگر خطاب کنیم این نام جدید برایشان خوشایند نمی آید.


آنها خود را حلال مشکلات می دانند که می توانند دستی در آینده هر کسی داشته باشند. حال پرسشی برای من بوجود آمده و آن این است که با وجود اعتقادات دعانویسان سادات به قرآن و خداوند و سرنوشت ، چطور آنها به خیال خود می توانند مسیر سرنوشت انسانها را تغییر دهند. آن هم با بکار بردن واژه های عربی که در قرآن هم یافت میشود.


دعانویسان چندین دسته هستند:


1- آنهایی که برای گذران زندگی خود چنین شغلی را برگزیده اند.


2- آنهایی که در توهمات خود فکر می کنند چنین نیرویی دارند که تلنگری به زندگی این و آن بزنند.


3- آنهایی که توسط دیگران مقام و منزلتی گرفته اند یعنی مردم اطراف آنها را بزرگ جلوه داده اند. که سادات از این دسته هستند.



حالا با نگاهی به مشتریان این جادوگران که خود معضل اصلیه این پیامد بد اجتماعی هستند بحث را ادامه می دهیم.


در دایره خرافات های اجتماعی سهم بزرگ آن را همین رمالها و فالگیرها و دعانویسان گرفته اند. که اکثر موارد زنان به سمت آن کشیده میشوند. زنان به دلیل حس کنجکاوی و ساده اندیشی و بی پناهی که در درون خود دارند به راحتی جذب این امور میشوند. در روستاها و مناطق محروم اعتقاد به این جریانات بیشتر دیده میشود. دعانویسی ریشه در مذهب دارد. و معتقدین به دین به آسانی در مقابل دعانویسان ضعف از خود نشان می دهند .


آن زنی که در طول سالیان زندگی خود به جای اینکه از دعانویسان ناامید شود سراغ دعانویس دیگر می رود چنین فردی در جنگ با سرنوشت خود نمی خواهد شکست خورده باشد واز دلایل ان هم می توان عدم استقلال شخصیت و ضعف تصمیم گیریه قاطع در موارد بحرانی نام برد. این شخص برای التیام خود هر گونه اتفاقی را که در زنگی اش رخ می دهد به دعا و فال گیری ربط میدهد اینگونه می خواهد نتیجه تلاشش را در زمینه جادوگری به خودثابت کند.


با نگاهی به اینگونه افراد می توانیم بگوییم اکثر کسانی که به دعانویسان مراجعه می کنند یا دختران مجردی هستند که با در اختیار گذاشتن افسار سرنوشت خود به دیگران می خواهند راه بهتر را بیابند. و یا زنان درمانده و شکست خورده ای که در زندگی زناشویی با بن بست روبرو شده اند. من اگر درباره زنان صحبت می کنم به دلیل این نیست که مردان را از این قضیه کنار زده ام . بله ، مردان هم در دام این شیادان مظلوم نما گرفتار می شوند. ولی رواج این معضل در بین زنان متاسفانه بیشتر و بیشتر است.


حال چرا زنان با سواد باید دست به گریبان دعانویسان و فال گیران شوند؟؟؟


به راستی که جادوی جادوگری به همه سرایت کرده. انگار جادوگری هم شغلیست بس گسترده و دامن گیر...


فریماه

۵ نظر:

سورنا گفت...

عالی بود

ناشناس گفت...

ممنون فریماه عزیز
این مقاله جالب بود و به مطلب جادوگری نگاهی علمی انداخته بود
موفق باشی
حامد شیری (ایران 20)

یزدان صفایی گفت...

درباره واژه جادو:

«جادو در زبان ترکی به صورت «یده» و «جده» آمده است. «یده» در زبان پارسی نوع خاصی از سحر و جادو را گویند که جادوان چند قطعه سنگ در آب می نهادند و بر آن افسون می خواندند و باران و برف و سرما پدید می آوردند.... واژه ی «جدا»، «جده»، «یده» چه از زبان ترکی به پارسی راه یافته باشد و چه نباشد، در یک نکته جای تردید نیست و آن این که واژه ی مذکور، معرفِ نوعی سحر و افسون خاص است، نه جادو به معنای عام و شامل. در کتابهای اسکندر نامه و رموز حمزه نیز «یده» به معنای نوع خاصی جادو که برف و بوران و سرما می آفریند عنوان شده است.» (رضا، عنایت الله، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، رویه 40-41)
«در فرهنگ پهلوی نوشته ی آقای دکتر بهرام فره وشی واژه ی جادو و جادوگر به صورت «یاتوک» yatuk آمده است و شاید این واژه در آسیای میانه به صورت yatak تلفظ می شده است. هرگاه این پندار درست باشد، آنگاه تبدیل yatak به یده میسّر است.» (همان، رویه 41)

وهم سبزرنگ گفت...

متشکر فریماه عزیز از لینک!
با کمال میل وبلاگ خوبتان را لینک خواهم کرد؛

وهم سبزرنگ، در آدرس جدیدش منتظر نظرات ارزشمندتان خواهد بود...

با آرزوی برابری

ناشناس گفت...

ســـــــــــــــــلام
خوبی !

فریماه !

مبــــــــــارک باشه !

یادم میاد به اون تاپیکی که باز کرده بودی و گفته بودی به من خوش آمد نمیگید !

وای که چقدر میخندیدم وقتی اینو میخوندم

صدرا