۱۶ اسفند ۱۳۹۷

هشت مارچ

امروز هم تمام شد٫ از خستگی چشمانم بدرستی باز نمی ماند اما قلم برمیدارم تا به مناسبت هشت مارچ امسال ٫ بعد از سالها بنویسم . در گذشته با نگاه یک دختر مغرور و لجبازی که زمین و زمان را فرو می ریخت تا بلکه تلنگرش یکی را بیدار کند مینوشتم٫از کمبودهای زنان و از قانون شریعت و کشور ..از بی حرمتی مردان به زنان ٫شوهران به همسران .. اما حالا از نگاه یک مادر ٫ که تنها چیزی که دیگر ندارد غرور است و لجبازی ٫ مینویسم. همینطور که فکر میکردم و راه میرفتم که چه بنویسم ٫یک اسباب بازیه سه سانتی چنان کف پایم را مورد عنایت قرار داد که گفتم فریماه آن بهشت وعده داده شده کجاست که زیر پای تو فقط این اسباب بازی های عذاب آور در تردد هستند.
تا اینکه مادر شدم.......
 با نگاه مادرانه ٫چقد زن متفاوت است در حال حاضر ده دقیقه هست میگویم زن  چیه زن چیه زن چیه...فقط کلمه های صبور و گذشت در ذهنم با یک ملاقه به دست رژه می روند. آه که چقدر افکارم تغییر  کرده و چهارچوب پذیر شده.اما دوستش دارم. صبوری را برای فرزندانم دوست دارم. گذشت میکنم چون پاره های تنم مقابلم هستند. به قدری مرا از فریماه پنج سال پیش جدا کرده اند که وقتی نوشته هایم را میخوانم خودم را نمیشناسنم ." البته نمیشناسم دلیل بر رد نظرات گذشته ام نیست چه بسا با وجود دو دخترانم پر اهمیت تر هم شده اند"
اما خود الانم هم دوست دارم یک خود با احساس که هیچ چیز را بدون دو دردانه اش نمیخواهد حتی قلبش را....من یک زنِ مادرم ...تمام روزم درگیر فرزندانم هستم٫خسته میشوم فریاد میزنم بغلل میکنم و میخندم و گاهی افسوس میخورم ..بغض میکنم و شب بدون صدا می گریم. اما صبح که میشود فراموش میکنم دیروز چه بر من گذشت ٫چون باز رویِ زیبای فرشته هایم را میبینم و زیباتر اینکه من زنم و دوتا از  زنان آینده را هر روز زیر پر و بالم میگیرم .باید شاد و قوی باشم تا دخترانم هم خوشحال و پرقدرت شوند. و باز هم خوشحالم که دخترانم در جامعه ای با برابری جنسیتی بزرگ میشوند بدون داشتن دغدغه هایی که من از کودکی داشتم. به امید رفع تبعیض و خشونت علیه همه زنان سرزمینم و جهان
فریماه مادر

هیچ نظری موجود نیست: