سلام
این نامه را می نویسم برای آنکس که اولین بار لغت ناموس را بر زن نهاد...
این نامه را می نویسم تا بگویم من هم می توانم فریاد بکشم. من هم می توانم غرش کنم. ولی نمی توانم سنگ دل باشم . نمی توانم گریه نکنم. نمی توانم کسی را رنج دهم.
با توام . آری با تو..
چرا که صدای به ظاهر بلندت . به نام غیرت . روز و شب . گوشم را می لرزاند....
من ناموسم
این را همه می گویند .... سالهاست این نام را با خود به یدک می کشم.
ناموس پدر و برادر . و امروز هم ناموس شوهر
من زنم
از کودکی به من یاد داده اند بدون مرد من نا توانم . هیچم
من زنم . ولی غیرتم را خاموش کرده ام . چرا که می بینم . ولی نباید ببینم...
نباید ببینم . چون جرم است..... ؟
چون قانون زمانه زورگوست...؟
چون من و تو باید ما شویم ...
چون زنان ما باید نخست باور کنند که می توانند....
فقط باور کنند....
فریماه
۵ نظر:
salam
besyar ziba
با سلام خدمت فریماه خانم
اگه میشه یک مطلب در باره قتل های ناموسی هم در وبلاگتون بزارید. به عقیده من خیلی بحث داغی میشه .قرن 21 و چنین اعتقاداتی خیلی نوبره
درود عسل جان
ممنون که نظر دادی. حتما در مورد موضوعی که گفتی می نویسم. شاد باشی
affarin farimah jan,baz ham az in noe mataleb khub bezar...
چقدر این متن زیبا بود
ارسال یک نظر