۲۷ آبان ۱۳۹۲

سنتها، دوستان جدا نشدنی از زنان افغان

اینبار متفاوت از گذشته
در کلوبی برنامه ای درباره وضعیت زنان در افغانستان گذاشته بودند ، من از روی کنجکاوی در این جلسه شرکت کردم کنجکاوی من به این خاطر بود که ببینم چه تعداد از زنان افغان ،نابرابری های موجود را بخش تاریکی از زندگی خود می دانند و در این نشست ها شرکت می کنند ! اما متاسفانه یک نفر از شرکت کنندگان هم افغان نبودند . عدم شرکت در چنین جلساتی باعث می شود که روند جلسه تغییر کند و کسی به دنبال راه حل و چاره نباشد و همه به صورت یه نوع تحقیق و گشت و گذار در فرهنگ افغانستان به این گفتگو ها نگاه کنند و در آخر هم برای روا داشتن ظلم بر زنان در افغانستان ،همدردی 4 ساعته بکنند و تمام....
خانمی که بنیانگذار این جلسه بود، 30 سال  سابقه در انجمن حمایت از زنان افغان داشت و مدت 10 سال بود که به افغانستان رفت و آمد داشت و تقریبا با آنجا آشنایی کامل داشت. او در ولایات کندوز و کابل فعالیت داشت و قبل از شروع بحث، از مهمانوازی و طبیعت افغانستان صحبت کرد.

برداشت بنده از این جلسه:
افغانستان کشوریست با اسلام سنتی و زندگی قبیله ای، که تفکرات تفکرات نشات گرفته از اسلام سنتی آن هم در کنار باورها و سنت های قبیله ای در افغانستان ، باعث شده فشار بر زنان دو چندان شود. در افغانستان برتری سنت های قبیله ای بر دستورات اسلامی کاملن آشکار است و خانواد ه بالاتر از فرد قرار می گیرد. اگر نگاهی به قانون اساسی افغانستان بیاندازیم متوجه می شویم که به زنان جایگاه های اجتماعی نسبتا خوبی داده شده ،اما وجود همین سنت ها باعث شده زنان نتوانند جایگاه اصلی خود را در جامعه به خوبی درک کنند . و بیشتر خود زنان هستند که درگیر این سنت ها شده اند . چرا که قانون یک کشور می تواند پناهگاه امنی برای زنان معترض در برابر نابرابری ها باشد. و اینجا خوب است اشاره ای به پیوستن افغانستان به کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان کنیم .و در این شرایط اینها قدم های امیدوارکننده ایست.
این خانم در سفرش عنوان می کند که با اجازه خانمها از آنها عکس میگرفته حتی در یک مورد ،با وجود اجازه مرد ، خود زن از عکسبرداری خودداری کرده. او در بازار کابل شاهد بوده که خود زن مستقیم از فروشنده مرد خرید نمیکند بلکه تحویل اجناس و حساب کردن به عهده مرد است. جداسازی زن و مرد چه در بیرون و چه در داخل خانه از آداب و رسوم فرهنگی و شریعت در افغانستان است. ایشان با اشاره به اینکه افغانستان کشور تضادهاست . فاصله طبقاتی زیادی بین مردم وجود دارد . درباره جشن های عروسی و نحوه برگزاری آن ، که آغشته به فرهنگ چشم و هم چشمی است توضیح داد. و از همه این تضادها عکس گرفته بود. در افغانستان هر خانواده خودش تعیین می کند که چقدر حجاب داشته باشد در این مورد رای با اکثریت است. وقتی زنی بیمار می شود نمی تواند به تنهایی به بیمارستان برود و معاینه بشود بلکه باید چندین زن از خانواده او را همراهی کنند. دختر بچه ها در خانواده های افغان از کودکی با نگهداری از خواهر و برادر های کوچک خود ، و آشپزی و خانه داری ، مادر شدن را یاد می گیرند . اگر زنی که ساکن روستاست بیوه شود برای دور ماندن از دید مردهای غریبه و آشنا، به شهر مهاجرت می کند.مهمترین وظیفه مرد ها در چارچوب خانواده در افغانستان ،حفظ بکارت دخترانشان است. بکارت پرده اعتمادی است که زن به مردش هدیه می دهد. خیلی از دخترکان افغان ،بکارت خود را توسط نزدیکان خود از دست داده اند. بحث بکارت زنان افغان بحث مفصلی است که باید در یک موضوع جداگانه به آن پرداخت. اما در اینجا از آن می گذریم. در ادامه بگویم که سنت ها در افغانستان بر همه چیز مقدمند. سنت عقل را محاصره میکند اگر کسی سگ خانه ای را بکشد انگار صاحب خانه را کشته .. و این جمله برآمده از سنت قبیله ایست. و در آخر بگویم که گوینده در جلسه از کمک به دختری افغانی سخن گفت که برای رهایی از بیماری خود به اروپا سفر کرده و بعد از بهبودی کامل به کشورش بازگردانده شده . و جالب اینجاست چون این دختر به تنهایی مسافرت کرده او را بی شرف می خوانند. از نظر اینها ، زنی که به تنهایی و بدون پدر یا همسر خود مسافرت کند شرفش حفظ نمی شود . در آخر جلسه به این نکته اشاره شد که زنان افغان به خاطر محل زندگیشان نیست که اینطور فکر می کنند بلکه این سنت است که بدون دخالت مکان ، سینه به سینه منتقل و اجرا می شود. زنان افغانی ساکن اروپا را مثال زدند که خود برای فرزند پسرشان زن انتخاب می کنند.من زبانم آنقدر قوی نبود که خودم به تنهایی ترجمه کنم اما متاسفانه به دلیل اینکه هیچ زن افغانی آنجا حضور نداشت تا بحث داغ تر شود بحث با چند سئوال از طرف شرکت کنندگان به اتمام رسید.
 تسلیم در برابر  سنت گرایی و پایبندی به آن از شاخص هاییست که خانواده های افغانی را وادار به مقابله با هر گونه نگرشی که ضد این ارزش ها باشد می کند.  قانون برای اینها مانند کتابی است که هیچ وقت خوانده نمی شود.

سخن من :
شلاق ، تجاوز و سنگسار، از عباراتیست که با به امروز در افغانستان کاربرد زیاد دارند. خشونت علیه زنان جزئی از آداب زندگی شده چرا که سنت ها و علما قدرتمندترند.
  
فریماه

۵ نظر:

ناشناس گفت...

زنان کافیست که بخواهند.

Jafar گفت...

اشتباه نیست ک میگن فرهنگ هرجامعه رو زنان و دختران همون کشور میسازند!!

خارج از رشد سنت ها و قدرت علما پایین بودن سطح اموزش هست ک باعث شده خود زنان ب سنت ها باور داشته باشن

Unknown گفت...

با سلام قبل از همه چیز از شما که در زمینه احقاق خواست ها و حقوق زنان تلاش میکنید قدردانی میکنم که در این زمینه جز زنان کسی بهتر مسائل زنان را نمیشناسد ,اما در مقابل صحبت از سنت شد سنت در کشور های اسلامی ساخته و پرداخته استمار گران است که در جوامع اسلامی رواج داده شده گاهان به غلط ,شما اگر به کشور انگلستان سفر کنید خواهید دید که آنان نیز گرفتاره خرافات هستند و این را با توجه به مساعد بودن ان در جوامع اسلامی رواج دادند, که خود بائس استعمار نوینی شد حال رها شدن از ان احتیاج به سالها آگاهی رساندن دارد با برنامه ریزی های دراز مدت که شیاد چند قرن طول بکشد که در واقع این جوامع فلان از چنین پتانسیلی بر خوردار نمیباشند , پس فلان باید سوخت و ساخت , و تحمل کرد اما میتوان از خود و خانواده شرو کرد یعنی بدون کمک دولت ها ,که شاید دولتها که نه حتمن خواستار نگاه داشتن جامعه در قید و بند سنت است چون هر چه مردم در اسارت این سنت ها باشند بهتر میتوانند حکومت کنند , متاسفانه ,نظرم را کوتاه میکنم شاد و پیروز باشید

فریماه گفت...

دوستان ممنون از نظراتتون

ناشناس گفت...

فاحشه زر نزن حالمو بهم ميزني